نسخه اصلی این متن توسط استیو کول و ادام انتوس به تاریخ ۱۰ دسامبر ۲۰۲۱ در مجله نیویارکر به زبان انگلیسی منتشر شده است. قاسم عرفانی برگردان انرا به زبان فارسی تهیه نموده که اینجا در ۲ بخش منتشر شد.
– مراجعه به بخش نخست –

خلیلزاد و میلر، فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو، در بیست و نهم جولای، با تضمینهای جدیدی از سوی ملا برادر به دیدار غنی در ارگ رفتند. پیام این بود که اگر شما همه زندانیان طالب را رها کنید، بسیار محتمل است که طالبان “خشونت را به طور چشمگیری” کاهش دهند و مذاکرات بین الافغانی برای تقسیم قدرت را بلافاصله شروع کنند. غنی پیشنهادها را رد کرد و گفت: ” اگر امریکا میخواهد که افراد محکوم به اعدام و بزرگترین قاچاقچیان مواد مخدر در جهان را آزاد کند، پس مسئولیت آن را هم بگیرد، من نیستم.”
اما غنی در نهایت، به سازشی تن داد که باب میل امریکاییها بود. او “لوی جرگه” یک مجلس مشورتی سنتی را فراخواند که در مورد خطرناکترین زندانیان طالبان تصمیم بگیرد. لوی جرگه در اوایل اگست، تصویب کرد که همه زندانیان طالب به شمول نرگس و دیگر زندانیان که در “لیست سیاه” بودند، آزاد شوند. (یک مقام استخبارات افغان گفت که چند هفته بعد از آزادی نرگس، کسی از اف بی آی خواستار دستگیری مجدد او شد، اما او دیگر در کشور نبود)
گفتو گوهای بین الافغانی در دوازدهم سپتامبر، شش ماه بعد از تاریخی که در توافقنامه دوحه تعیین شده بود، در هوتل شرق رسما افتتاح گردید. هیئت بیست و یک نفرهای که ماهها مثل ورزشکاران آموزش دیده بودند و از جمله یک نهاد آلمانی نیز برای آنها سمینار داده بود که چطور برای صلح مذاکره کنند- و به دلایلی همواره سفرشان به تعویق افتاده بود- از جانب کابل [به دوحه] اعزام شد. تیم مذاکره کننده کابل در هوتل شرق، طالبان را به شدت سرسخت یافتند. دو ماه زمان برد، تا در مورد یک بخش از اجندا توافق صورت گیرد. حبیبه سرابی یکی از اعضای هیئت میگوید:” طالبان از اینکه ایالات متحده را شکست داده اند، احساس غرور میکردند.”
جنگجویان طالبان همزمان با مذاکرات، به قندهار و هلمند حمله کردند. به گفته میلر این حملات “اگر نقض متن مکتوب توافقنامه دوحه نبود، در تضاد با روح آن قرار داشت.” سه ماه پس از رهایی زندانیان طالب در سال 2020 خشونتها در سراسر افغانستان تشدید گردید و تلفات غیر نظامیان 55 درصد در مقایسه با سال 2019 افزایش یافت. سازمان ملل گزارش داد که حملات” محیط ترس را تشدید و بسیاری از بخشهای جامعه را فلج کرده است.” طالبان نیز نسبت به حملات امریکاییها در دفاع از نیروهای افغان اعتراض کرده آن را ناقض ضمایم توافقنامه دوحه برای مدیریت جنگ دانستند. پارتیزانها همانند دعواگران حقوقی شرکتهای مهاجم که به دنبال ضربه فنی کردن رقبای خود بر اساس استدلال(روی کاغذ) هستند، شصت هزار شکایت نامه را به تیم خلیلزاد تحویل دادند، تا تشدید حملات نظامی خود علیه کابل را توجیه کنند.
جوبایدن زمانی که در 1972 و در 29 سالگی، نامزد مجلس سنا شد، با استفاده از جنگ ویتنام علیه رقیب خود کمپین میکرد. او نگفت که جنگ غیر اخلاقی است؛ بلکه انگونه که بعدا در خاطرات خود نوشت، معتقد بود که “کاملا احمقانه است که بر اساس یک فرض اشتباه به اتلاف وحشتناک زمان، زندگی و پول مبادرت شود.” بایدن که در 2009 به عنوان معاون رئیس جمهور با کرزی ملاقات کرده بود، رئیس جمهوری افغانستان در او زمان از او خواست که سخت تلاش کند تا به حمایت پاکستان از طالبان پایان دهد. به گفته کرزی و یک افغان دیگر که در ان جلسه حضور داشته است، بایدن پاسخ داد:”پاکستان برای ایالات متحده 50 برابر مهمتر از افغانستان است.” غنی و عبد الله در 2015 در واشنگتن و در یک صبحانه با بایدن یک جا شدند، بایدن در انجا به انها گفت که جنگ افغانستان:” برنده ندارد.” به گفت محب مشاور امنیت ملی غنی، مقامات افغان به این نتیجه رسیدند که اگر بایدن روزی رئیس جمهوری شود” احتمالا مایل به خروج باشد.”
جوبایدن بعد از اینکه که در نوامبر 2020 به عنوان رئیس جمهوری برگزیده شد، جک سالیوان را به عنوان مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن را به حیث وزیر خارجه خود تعیین کرد. هردو نفر سالها تجربه کار در حکومت را داشتند و به خوبی با نقاط فلاکتبار سیاست در افغانستان آشنا بودند. با این وجود روشن نبود که بایدن توافق ترامپ را کامل اجرا میکند، رهای میکند و یا با توجه به خشونت طالبان اصلاحاتی در آن اعمال میکند. سالیوان، بلینکن و دیگر مشاوران در دوره انتقال ریاست جمهوری، یک یادداشت به بایدن فرستادند، مبنی بر اینکه گفتوگوها با طالبان به جایی نرسیده است. به نظر میرسید که خلیلزاد در اینکه طالبان با جمهوری اسلامی با هم کار کنند، شکست خورده بود، اما بایدن از خلیلزاد خواست که حد اقل تا بهار در سمتش باقی بماند. خلیلزاد همه بازیگران را میشناخت و اگر اداره بایدن میخواست که به ضرب الاجل اول می، مطابق توافق نامه دوحه، مبنی بر خروج کامل عمل کند، باید کارها به سرعت پیش میرفت.
به محضیکه بایدن اداره را تحویل گرفت، محب به دنبال یک ملاقات در کاخ سفید بود، منتهی برایش گفته شد که فقط یک تماس تلفنی مقدور است. محب که دکترای انجینری برق را از انگلیس گرفته و به عنوان سفیر افغانستان در واشنگتن از 2015 تا 2018 خدمت کرده بود، سه سالی میشد که مشاور امنیت ملی غنی شده بود. محب به شکل روشمند، آرام و انعطاف پذیر به غنی- که دیدگاههایش الهامبخش او بود- وفادار بود اما به شکل فزایندهای به ابزار –اگر نگویم محرک-مدیریت خرد غنی، دیده میشد.
محب در بیست و دوم جنوری با سالیوان تماس تلفنی داشت. سالیوان گفت اداره جدید امریکا میخواهد که دستآوردهای اقتصادی و اجتماعی افغانستان به شمول “دموکراسی، حقوق زنان و حقوق اقلیتها”را حفظ کند. اگر طالبان وارد گفتوگوهای معنیدار و صادقانه در دوحه نشوند، پیامدهای انتخاب خود را خواهند دید. او افزود که معنی حرفش این نیست که “طرفدار تشدید منازعه باشد، بلکه باید نگاه سختگیرانه به وضعیت داشت.”
سالیوان بررسی پالیسیهای درون سازمانی در شورای امنیت را شروع کرد: جلسات توجیهی و مناظرههای که تصمیم باید در مودر افغانستان را مشخص کند. حضور سربازان امریکایی در افغانستان به 25 درصد کاهش یافته بود. میلر فرمانده”حمایت قاطع” که نسبت به سرنوشت اردوی افغانستان در صورت خروج امریکا بد بین بود، به شدت احساس میکرد که بایدن باید این تعداد نیرو را فراتر از ضرب الاجل تعیین شده حفظ کند. بحث بیشتر بر این متمرکز بود که آیا منطقی است که نیروها را تا زمان رسیدن طالبان و جمهوری اسلامی به توافق نگهداشت و اگر بلی تا چه زمانی؟
میلی رئیس ستاد مشترک ارتش و آستین وزیر دفاع در جریان ارزیابی پالیسی، به بایدن گفتند:” آقا! ما برای ابد نمیتوانیم بمانیم.” اما انها پیشنهاد کردند که حضور نیروها تا حد اکثر یک سال دیگر تمدید شود، به امید آنکه بر طالبان برای ورود جدیتر به مذاکرات تقسیم قدرت، فشار آورده شود. اما روشن نبود که چطور تمدید کوتاه مدت حضور نیروهای امریکا میتواند تسهیل کننده گفتوگوهای باشد که تا کنون مکرر به شکست انجامیده است. مقامات کاخ سفید، سناریوی پنتاگون را راه دیگری مبنی بر توصیه برای حضور نا محدود نیروها، تلقی کردند. اگر طالبان به نیروهای ناتو حمله کند، بایدن مجبور خواهد شد که نیروهای بیشتری را اعزام کند و یا اینکه به خروج تحت فشار تن دهد. پیشنهادهای پنتاگون کنار گذاشته شد و بحث به این سمت پیش رفت که در صورت خروج ایالات متحده چه رخ خواهد داد.
در همین حال در هوتل شرق دوحه، شواهد اندکی دال بر هر نوع پیشرفت دیپلماتیک در گفتوگوها بین طالبان و تیم کابل، دیده میشد. فرستادگان غنی در هوتل به سر میبردند و روابط کمی با قطر داشتند. سرابی یکی از اعضای هیئت کابل یادآوری میکند که نمایندگان طالبان که خانه، خانواده و تجارت شان در دوحه بود، معمولا ” هر دو سه روزی” به هوتل میامدند و دیگه فقط شبها حضور داشتند. “مدیریت زمان خوب نبود.” نمایندگان طالبان از اوایل جنوری دیگر در ساعات تعیین شده برای مذاکره حاضر نمیشدند.
تا این زمان بسیاری از اعضای هیئت کابل، اعتمادی را که به خلیلزاد داشتند، از دست داده بودند. خانم سرابی، خلیلزاد را به جانبداری از طالبان متهم میکند. به گفته سرابی” این واضح بود که خلیلزاد میخواست طالبان در رأس دولت انتقالی به عنوان بخشی از پروسه تقسیم قدرت، باشد و غنی کنار برود.” خلیلزاد معتقد بود که برای تشکیل حکومت انتقالی، غنی باید قدرت را واگذار کند، اما او میگوید که هرگز طرفدار قرار گرفتن طالبان در رأس هرم قدرت نبوده است. خلیلزاد تا حدودی ناسازگاری غنی را عامل بن بست میدانست. وی بعدا گفت که بزرگترین اشتباهاش ناکامی در اعمال فشار بیشتر بر غنی برای مصالحه بوده است.
خلیلزاد و بلینکن در اوایل 2021 به یک راهحل رسیدند. آنها یک روند “پرشتاب” صلح را در پیش گرفتند و به منظور سرعت دستیابی به توافق نهایی تقسیم قدرت بین طالبان و جمهوری اسلامی، مذاکرت دوحه را کنار گذاشتند. به کمک خلیلزاد یک پیشنویس هشت صفحهای موسوم به “توافقنامه صلح افغانستان” نوشته شد که به شکل خیره کنندهای جاه طلبانه بود: در این طرح قانون اساسی جدید، حکومت انتقالی با پارلمان گسترش یافته- به منظور جاسازی بسیاری از اعضای طالبان- اصلاحات در دادگاهها، نهاد جدید شورای عالی فقه اسلامی و آتشبس، در نظر گرفته شده بود. خلیلزاد امیداور بود که طالبان و جمهوری اسلامی در یک نشست صلح در ترکیه شرکت کنند.
بلینکن در بیست و دوم مارچ با وزاری خارجه ناتو دیدار کرد، انها اصرار داشتند که ایالات متحده برای رسیدن به یک توافق سیاسی در افغانستان، بیشتر تلاش کند. بلینکن با بایدن تماس گرفت و پرسید که ممکن است خروج نیروها را تا پس از برگزاری نشست در ترکیه به تعویق بیاندازد؟ با اینکه طالبان هنوز برای شرکت در نشست موافقت نکردهاند. بلینکن به متحدین ناتو گفت که این اقدام نشان میدهد که ایالات متحده به خواست انها توجه میکند و البته که این تصمیم به معنای شکستن توافق دوحه نیز خواهد بود.
خلیلزاد در دیدار با طالبان استدلال کرد که اگر میخواهید که افغانستان از کمکها و شناسایی بین المللی برخوردار باشد، باید با تأخیر در خروج قوای امریکایی موفقت کنید تا توافقنامه تقسیم قدرت در ترکیه مورد بحث قرار گیرد. یکی از مقامات وزارت دفاع امریکا که دخیل در مسایل بوده میگوید” وقتی طالبان متوجه شدند که امریکاییها دارند در مورد کنار گذاشتن توافقنامه دوحه صحبت میکند، انها مستقیما تهدید به از سرگیری حملات علیه قوای امریکا و ناتو نکردند ولی واضح ساختند که ” اتفاقات بدی رخ خواهد داد.”
جان فاینر معاون شورای امنیت ملی امریکا در پنجم اپریل، به محب تماس گرفت و گفت اینکه امریکا پیش از اول می خارج شود نا محتمل است اما هر نوع تمدید برای دوره محدود خواهد بود. کاخ سفید همچنان امیدوار بود که گفتوگو با طالبان زمینه ساز انتقال باشد. فاینر گفت:” آنچه مهم است اینکه دولت افغانستان با صدای واحد صحبت کند، بدون ابهام از روند صلح حمایت کند و رویکرد” سازنده و معنیدار” در قبال گفتو گو با طالبان در پیش گیرد. محب خبرها را به غنی منتقل کرد و اینکه دوران امریکا در افغانستان به زودی به پایان میرسد.
برداشت غنی و محب این بود که بایدن جدول خروج را برای فصل جنگی بعد از تابستان تنظیم خواهد کرد تا برف زمستان تحرک طالبان را محدود کند. اما ۹ روز بعد بایدن تصمیم خود را اعلام کرد و توضیح داد که معامله اداره ترامپ با طالبان” احتمالا چیزی نبود که من نیز انطور مذاکره میکردم.” با این وجود دستور خروج کامل تا 11 سپتامبر را صادر کرد. غنی با انتشار توییتی اعلام کرد که به تصمیم بایدن احترام میگذارد. او نوشت:” نیروهای دفاعی و امنیتی پر افتخار افغانستان توانایی کامل برای دفاع از مردم و کشور را دارند.” طالبان چند روز بعد اعلام کردند که در نشست صلح خلیلزاد در ترکیه شرکت نخواهند کرد. به این ترتیب تلاشهای دیپلماتیک چندین ساله ایالات متحده امریکا در راستای میانجیگری صلح بین طالبان و جمهوری اسلامی به شکست انجامید.
طالبان برای سالها دولت سایه را در مناطق مختلف روستایی اداره میکردند اما هرگز کدام شهر بزرگ افغانستان را تحت اداره و کنترل خود نداشتند. ناتو و بعدا قوای هوایی افغان، انحصار قدرت هوایی را در دست داشتند. طالبان هیچ طیاره جنگی و موشک ضد هوایی موثر در ارتفاع بلند در اختیار نداشتند، هرچند میتوانستند هلیکوپترها و طیارههای با ارتفاع پائین را با سلاحهای کوچکتر سرنگون کنند. هر زمانی که طالبان برای انجام یک حمله بزرگ تجمع میکردند و یا در موارد معدودی که شهری را به صورت موقت تصرف میکردند، در برابر حملات هوایی ویرانگر آسیب پذیر بودند. وقتی میلر در 2018 فرماندهی “حمایت قاطع” را به عهده گرفت، قوای غنی را به تشدید استفاده از “نیروهای ویژه” مورد حمایت هوایی، تشویق کرد. نیروی هوایی افغان تا 2021 هشت هزار پرسونل و 180 طیاره در اختیار داشت.
میلر پس از اعلام بایدن، به بیرون کردن نیروها از افغانستان شروع کرد. با خروج نیروهای امریکایی، پیمانکاران بین المللی که از هلیکوپترها و جنگندههای افغانستان، حفاظت میکردند، نیز کشور را ترک کردند. میلر گفت:”شرکتها در صورت که حفاظت کامل از سوی نیروهای امریکایی یا ناتو نشوند، نمیمانند که از مردم مراقبت کنند. یاسین ضیا رئیس ستاد مشترک ارتش و سرپرست وزارت دفاع افغانستان در ماه می گذشته متوجه شد که فرماندهی مرکزی امریکا( سنتکام) تلاش میکند که با استقرار متخصصین در قطر، “تعمیر و نگهداری” جنگندهها را از طریق ویدیو با آیپد انجام دهند. ضیا میگوید:” انها گفتند مکانیکهای ما در برابر زوم قرار گیرند و نفر از قطر به او خواهد گفت که این یا آن کار را بکند.” سنتکام همچنین برنامهریزی کرد که یک تعمیرگاه طیاره در امارات متحده عربی، هزاران مایل دورتر از افغانستان، ایجاد کند. اما هلیکوپترهای افغان نمیتوانستند انقدر دور پرواز کنند و هواپیماها نیز باید از حریم هوایی پاکستان عبور میکردند که نیازمند مذاکرات پیچیده با ارتش پاکستان بود. یک مقام ارشد وزارت دفاع امریکا و دخیل در مسایل گفت:” تا جون شاهد هیچ چیزی نخواهید بود که برای مراقبت از جنگندههای افغانستان پرواز کند.” به گفته یک مقام ارشد وزارت دفاع امریکا، بحث نگهداری به کنار، مشکل اساسی این بود که ما در حال خروج بودیم.
ارتش افغانستان به گونهای طراحی شده بود که با سیستیم و تخصص امریکای عمل میکرد وقتی امریکاییها رفتند قوای افغان از هم پاشید.
ارتش افغانستان در سالهای اخیر دهها پایگاه نظامی را به ارث برده بود. به گفته صالح معاون نخست ریاست جمهوری” پایگاهها قابل دفاع بودند اما تدارکات رسانی آسان نبود.” مخصوصا زمانی که طالبان قلمرو بیشتری را تصرف و بزرگ راهها بستند، مشکل شدیدتر شد. صالح در باره آن زمان در یک ایمیل نوشت:” روزهای بود که من هزاران پیام در واتسپ و یا موبایل از پایگاههای محاصره شده دریافت میکردم که کمک میخواستند.” بسیاری از سربازان ناامید، از درماندگی شان در شبکههای اجتماعی نوشتند. صالح میگوید:”آمار فرار به دلیل گرسنگی، تشنگی، عدم رسیدگی به مجروحین و شهدا و نبود تدارکات و حمایت هوایی، به هفتصد نفر در روز افزایش یافت.”
غنی و مشاورانش در اوایل جولای از سفر به واشنگتن، جایی که صلابت و خوشبینی خود را نشان داده بودند، بازگشتند. اما محب میگوید: “ما کاملا نا امید بودیم.” بر اساس تخمین لانگ وارجورنال، زمانی که نیروهای امریکایی خروج را آغاز کردند، طالبان تقریبا هشتاد درصد از حدود چهارصد ولسوالی را تصرف کرده بودند. انها تا دهم جولای بیشتر از دوصد ولسوالی را به کنترل خود در اوردند و گذرگاههای مرزی با ایران و پاکستان را به سرعت تصرف کرده عواید هنگفت گمرکی بدست آوردند. طالبان سپس شهرهای بزرگ را محاصره کرده و ولسوالیهای جدیدی را در مجاورت کابل تصرف کردند.
محب میگوید:” ما جریان را کنترل نتوانستیم و کلا مطمئن نبودیم که امریکاییها چه میتوانند ارائه کنند یا نکنند؟”
سقوط به سرعت آغاز گردید.
بایدن در بیست و سوم اپریل طی یک تماس تلفنی به غنی گفت:” لازم نیست که دیدگاهها در مورد جهان را به شما بگویم، در افغانستان اما باور من این است که مسایل مرتبط به جنگ علیه طالبان به خوبی به پیش نمیرود. جنرالان امریکایی کوشش داشتند تا غنی را برای طراحی برنامه جدید جنگی متقاعد کنند؛ برنامهای که قوای هوایی را برای دفاع از مراکز پر جمعیت مثل کابل متمرکز کند. بایدن به غنی پیش نهاد کرد در هفته پیش رو یک کنفرانس مطبوعاتی را با حضور سیاستمداران شناخته افغان از جمله عبدالله، دوستم، کرزی و محمد محقق-یکی از رهبران هزارههای افغانستان- برگزار کند. غنی توصیه کرد که “همه تان با هم دیگر ایستاد شوید” و با بسم الله خان وزیر دفاع از استراتژی جدید برای دفاع از شهرهای مهم، حمایت کنید.
بایدن ادامه داد که من یک فرد نظامی نیستم. لذا نمیتوانم بگویم چه طرحی خوب است. اما اگر غنی با این ایده موافق باشد، شما نباید به دنبال حمایت نظامی بیشتر ایالات متحده باشید، بلکه در دیدگاه خود تغییر ایجاد کنید. وی افزود:” ما اگر بدانیم که طرح چیست و داریم چه کار میکنیم، به فراهم سازی حمایت نزدیک هوایی ادامه خواهیم داد.” غنی گفت، کنفرانس را برگزار خواهد کرد، اما آنچه اهمیت دارد، حمایت نزدیک هوایی است. نیروهای افغان برای اجرای عملیات هوایی علیه طالبان نیاز به طیارههای بیشتر امریکایی دارد.
پاسخ بایدن این بود: “ببنید حمایت نزدیک هوایی زمانی کارآمد است که در میدان، راهبرد نظامی برای حمایت وجود داشته باشد.” او گفت یکی از جنرالان ارشدش بلافاصله برای هماهنگی برنامههای نظامی به غنی زنگ خواهد زد.
دو روز بعد، پنتاگون اعلام کرد که امریکا تشدید حملات هوایی علیه طالبان را شروع کرده است و در هفتههای آینده نیز ادامه خواهد یافت. غنی با رهبران سیاسی دیدار و برای بسیج نیروهای مسلح از [برخی] ولایات و پایگاههای نظامی بازدید کرد. در دوم آگست که غنی استراتژی جدید نظامی حکومت را در پارلمان، ارائه میکرد به اداره بایدن حمله کرد. او گفت:” دلیل وضعیت فعلی ما این است که تصمیم در بیرون گرفته شده است.” با این وجود او پیش بینی کرد که حکومت در ظرف شش ماه کنترل اوضاع را در دست خواهد گرفت.
غنی تصمیم گرفت که در پنجم اگست، برای شرکت در مراسم شروع به کار ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور جدید ایران، به تهران سفر کند. چندین سال بود که غنی با ایران در مورد یک توافقنامه امنیتی و اقتصادی مذاکره میکرد. او قبل از پرواز با بلینکن صحبت کرد. ده دقیقه نخست از پانزده دقیقه مکالمه شان، به ارزیابی تأثیرات توافق تهران-کابل بر سیاست خارجی امریکا گذشت. بلینکن به غنی هشدار داد که اگر قوانین ایالات متحده نقض شود، حمایت ما با چالش مواجه خواهد شد. این بحث بر فرض تداوم طولانی مدت جمهوری اسلامی بود.
وقتی بحث شان به جنگ برگشت، غنی یکسره از اشتباهات ایالات متحده مخصوصا در مورد ادامه طولانی مدت مذاکره با طالبان صحبت کرد. غنی به استناد اطلاعاتی که مذاکره کنندگانش در دوحه به او داده بودند، به بلینکن گفت” تمام خواست طالبان پیروزی از راه نظامی است.” با احترام کامل باید بگویم که همکاران بین المللی ما نیات و شخصیت طالبان را اشتباه فهمیده اند… موقف فعلی طالبان این است:” تحویل، تحویل، تحویل …همکاران و کارمندان شما حس دیگری دارند؟”
بلینکن گفت هنوز شاید راهی برای دستیابی به یک توافق”بدون به خطر انداختن شما” وجود داشته باشد. خلیلزاد داشت در مورد طرح جدیدی کار میکرد: یک ماه آتشبس در برابر رهایی سه هزار زندانی از هردو جانب. غنی این طرح را با صراحت رد کرد. اگر او هزاران زندانی دیگر طالبان را رها کند “کشور فرو میپاشد…نیروهای امنیتی دیگر نخواهند جنگید.”
طالبان در ششم اگست زرنج مرکز ولایت نیمروز در جنوب را تصرف کردند و این اولین مرکز یک ولایت بود که سقوط میکرد. روز بعد سفارت امریکا در کابل از همه شهروندان آن کشور خواست که افغانستان را ترک کنند. دفتر غنی[اما] به انتشار گزارشهای پیشرفت و نوسازی افغانستان، در شبکههای اجتماعی ادامه میداد. بیانیههای مطبوعاتی بیشتر محتویات غیر واقعی را انعکاس میداد. اکبر رئیس کمیسیون حقوق بشر افغانستان میگوید، احتمالا این یک شیوهای از مبارزه بود، اما تظاهر روز مره به عادی بودن اوضاع،” شبیه یک جهان موازی به نظر میرسید.” صفحه رسمی فیسبوک غنی در دهم اگست، پروژهای زیر بنایی جدید را از جمله در قندوز، جایی که پرچم طالبان بر افراشته بود، اعلام کرد.
زمانی که در نیمه دهه1990 طالبان افغانستان را تسخیر کردند، برخی از شهرها را با کمترین جنگ تصرف کردند، با پذیرش تسلیمی دشمنان بدون انقام گیری فوری. تغییر سریع و بدون خونریزی قدرت، یک الگوی تکرار شونده در جنگ داخلی افغانستان بوده و انعکاس دهنده احساس خوشایند جنگجویان حتی در میان خشونت بی رحمانه است. تسلیمی، آزادی مشروط و آتشبس محلی در کنار کشتارهای انتقام جویانه و اعدامهای صحرایی، اعمال میشد. بسم الله خان در تابستان گذشته گزارش داد که طالبان به سربازان جمهوری اسلامی پول و نامه عبور پیشنهاد میکنند که بعد از تسلیمی برای رفتن به منازل شان در امان باشند. یک افسر ارشد برتانیا میگوید تا اگست به سرعت پول دست به دست میشد و نیروهای دولتی توسط طالبان خریداری میگردید.
ایالات متحده و متحدین اروپاییاش برای چند هفته تلاش کردند که مانع تخلیه پرسونل خود و افغانهای شوند که با انها کار کرده بودند؛ زیرا این ترس وجود داشت که این کار ممکن است به معنای شتاب برای خروج تلقی شود. اما ارتش بریتانیا در اوایل اگست یک واحد استخباراتی افغان را که ارتباطات طالبان را رهگیری میکرد، تخلیه کردند. مراکز ولایتی یکی پس از دیگری سقوط کردند؛ غزنی در دوازدهم آگست به دست طالبان افتاد. غروب آن روز بلینکن و لوئید آستین وزیر دفاع اداره بایدن به غنی تماس گرفتند تا اطلاع دهند که سه هزار سرباز برای کنترل میدان هوایی کابل خواهند آمد. نیروها برای این فرستاده نمیشدند که از کابل در برابر حملات طالبان دفاع کنند؛ بلکه به منظور حفاظت از تخلیه پرسونل امریکایی اعزام میشدند. طالبان روز بعد، شهرهای مهم قندهار و هرات را به کنترل خود دراوردند. دوستم و همینطور عطا محمد نور دیگر رهبر قدرتمند و مستقل شمال، در حالت محاصره افغانستان را به مقصد ازبیکستان ترک کردند.
خلیلزاد و تیمش به توافقی دل بسته بودند که حمله طالبان به کابل را متوقف کند، او از غنی خواست که یکی هیئتی را به رهبری عبد الله و کرزی تعیین کند تا به دوحه رفته با ملا برادر و همکارانش در مورد یک انتقال منظم تواق کنند. ایده این بود که غنی فیصلههای این هیئت به شمول کنارهگیری خودش را بپذیرد. غنی گفت که او آمادگی برای انتقال قدرت را داشته است منتهی تنها در صورتی که جانشین او از طریق انتخابات برای بلند مدت تعیین شود. امریکاییها این پیشنهاد را کاملا غیر واقع بینانه دانسته رد کردند. روز شنبه 14 آگست در بحبوحه گزارشها مبنی بر اینکه طالبان از قبل داخل شهر شده اند، غنی از خواسته خود صرف نظر کرد. حالا غنی به یک انتقال قدرت مسالمت آمیز از طرق لوی جرگه امید بسته بود.
غنی به بلینکن گفت او آماده است که هرچه را نمایندگان کابل و اداره بایدن با طالبان توافق کنند، بپذیرد. بلینکن از او خواست کهدر اولین فرصت ممکن همراه هیئت به دوحه سفر کند، تا به طالبان نشان دهد که این یک روند جدی است و ما برای طی کردن این روند به آتشبس نیاز داریم.
غنی گفت:” لطفا! تا جایی که ممکن است روی یک روند آبرومندانه تکیه کنید.” او مصر بود که هرگونه انتقال قدرت با تأیید یک جرگه افغانی صورت گیرد و به طالبان تفهیم کنید که این یک تسلیمی نیست.”
بلینکن جواب داد که :” آبرومندی، دقیقا چیزی است که ما هم خواهیم.”
غنی به وزیر خارجه امریکا گفت که اگر طالبان این آخرین پیشنهاد برای انتقال مسالمتآمیز را رد کنند و یا با حسن نیت مذاکره نکنند، ” من تا دم مرگ خواهم جنگید.”
او هیئتی 13 نفرهای را که بلینکن پیشنهاد کرده بود، تعیین کرد- به شمول پسر دوستم، کرزی، عبدالله و محب- و اعلام کرد که اینها در گفتوگو با طالبان در مورد سرنوشت جمهوری اسلامی تصمیم خواهند گرفت. غنی به محب گفت با این تصمیم، احساس میکند که دیگر جمهوری اسلامی وجود نخواهد داشت.
غنی در کتاب دولتهای ورشکسته جهان که در 2008 منتشر گردید، نوشته بود که”شبکههای شرور جنایت، خشونت و مواد مخدر از مردمان محروم و قلمروهای خارج از کنترل تغذیه میکنند.” این مشکل در”قلب بحرانهای نظامند در سراسر جهان نفهته است.” افغانستان در بخش عمده قرن بیستم، تا تهاجم شوروی در 1979، کشوری فقیر اما با ثبات و صلح آمیز بود. تهاجم شوروی موجب شعله ورشدن جنگ مداوم چهل و دو ساله شد که علت اصلی آن قدرتهای بیرونی بوده است. پاکستان، عربستان سعودی و ایالات متحده امریکا، رادیکالهای مسلح افغان را برای مبارزه با اشغال دهه 1980 شوروی تمویل کردند. پاکستان در میانه دهه 1990 طالبان را برای دستیابی به قدرت، تسلیح و تمویل کرد. تهاجم غرب به رهبری امریکا بعد از یازده سپتامبر به نام مبارزه با تروریسم جنگسالاران فاسد را پس از سقوط طالبان، در سراسر افغانستان قدرتمند ساخت و نتوانست مانع پاکستان از احیای دوباره جنبش [طالبان] شود. زمانی که غنی در 2014 به ریاست جمهوری رسید، یک دهه بود که چریکهای احیا شده از پناهگاه و حمایت مالی پنهانی آی اس آی بهرمند شده و توانایی حکمرانی و دفاع جمهوری اسلامی را متزلزل کرده بودند. افکار عمومی در ایالات متحده و اروپا در مورد جنگ مساعد نبود و منجر به کاهش نیروها و کمکها گردیده بود. با همه تلاشهای غنی برای تقویت دموکراسی جوان افغانستان، هرگز محتمل نبود که او بتواند بر تاریخ غلبه کند، مخصوصا از 2017 که جمهوری اسلامی مجبور شد با تصامیم بی پروای ترامپ کنار بیاید.
ارزیابی کامل تصمیم آخر غنی مبنی بر ترک کشور، دشوار است. سفیر پیشین افغانستان در تاجیکستان در آگست گذشته غنی را متهم کرد که هنگام فرار، 150 میلیون دالر را سرقت کرده است، هرچند که او شاهدی دال بر مدعای خود ارائه نکرد. اما غنی این ادعاها را کاملا نادرست خواند. در ایالات متحده بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان، در این زمینه پرونده تحقیق را گشوده است، اما اتهامات همچنان به عنوان یک راز باقی ماند.
در اواخر جولای بود که غنی و محب برای اولین بار در مورد اینکه ممکن است وادار به فرار شوند، بحث کردند. یکی از اولویتهای غنی این بود که مجموعه کتابهای خود را از خطر نجات دهد. ترجیح او این بود که از پایتخت به شرق افغانستان، جایی که متحدین سیاسی و نظامی او بود، عقب نشینی کند. محب فکر میکرد که اگر وادار به خروج از کشور شوند، تاجیکستان و ازبیکستان، محتملترین مقاصد اولیه خواهند بود؛ زیرا هردو با پرواز مستقیم یکی از چهار هلیکوپتر نوع ام.آی- 17 رئیس جمهور، در دسترس هستند. محب در ماه اگست از قهار کوچی رئیس گارد ریاست جمهوری، خواست که یک طرح اضطراری را در این راستا روی دست گیرد. اما با رسیدن طالبان به حومههای کابل و سرعت بخشیدن امریکا به تخلیه امریکاییها و متحدین افغانش، محب نمیدانست که او و غنی در برنامه تخلیه واشنگتن جای دارند یا خیر؟
محب در 14 اگست متوجه شد که یکی از همکارنش در ارگ ریاست جمهوری در لیست افغانهای در خطر مورد تأید امریکا برای تخلیه، قرار گرفته است. بعد از ظهر آن روز محب با یک ارتباطی در وزارت دفاع امریکا تماس تلفنی بر قرار کرد. در جریان بحث در باره گفتوگوهای صلح، محب مکثی کرد تا بپرسد که آیا در طرح تخلیه، برنامهای برای او و غنی هست؟
مقام امریکایی از محب خواست که درخواست خود را مکتوب کند. محب نوشت:” میخواهم درخواست کنم که من و رئیس جمهور غنی در صورت که توافق سیاسی به نتیجه نرسد، شامل طرح تخلیه شما شویم.”
“دریافت شد.”
ابهام در تبادل پیام، محب را بی قرار ساخت. وی میگوید:” فکر کردم که شرکای ما قصد ندارند ما را نجات دهند. او به یک مقام ارشد در امارت متحده عربی تماس گرفت و آن مقام به محب اطمینان داد که امارات، رئیس جمهوری و دست یاران ارشدش را کمک خواهد کرد. مقام اماراتی گفت که کشورش یک فروند جیت عملیاتی را روز دوشنبه شانزدهم [اگست] به کابل خواهد فرستاد که در میدان هوایی همراه با خلبانان آماده باشد و با یک اشاره پرواز کند.
محب عضو یک چت گروپ سگنال بود که در ان برخی از مقامات ارشد استخباراتی و امنیتی حضور داشتند. در شب چهاردهم اخبار بدی در گروپ پخش شد؛ ننگرهار و چندین ولایت دیگر نیز سقوط کردند. صبح روز پانزدهم، ساعت نه بجه، محب از محل اقامت رسمی خود به دفتر غنی برای شرکت در جلسه روزانه کارمندان رفت. در گروپ گزارش شد که تعدادی از طالبان به کابل رسیده اند که ممکن است افراد مسلح طالبان محلی باشند که حالا تصمیم گرفته اند خودشان رانشان دهند یا ممکن است جنایتکارانی باشند که به عنوان طالب ابراز وجود کرده اند و همچنین ممکن است گروه پیشآهنگ یک نیروی مهاجم باشند. همین طور گزارشها میرسید که پولیس کابل، سربازان و محافظان، یونیفورمهای خود را از تن کشیده به خانههای خود میروند.
خلیلزاد میگوید آن روز صبح با برادر در ریتز-کارلتون ملاقات کرد. در جریان بحث، برادر موافقت کرد که آنها وارد کابل نخواهند شد و به گفته وی چند صد نفری هم که قبلا وارد شده اند بیرون خواهند شد. با توجه به انعطافهای غنی در روز گذشته خلیلزاد امیدوار بود که دو هفته آتشبس و انتقال مسالمت آمیز قدرت با تایید یک لوی جرگه حد اقلی در کابل را تنظیم کند. خلیلزاد از طریق واتسپ با عبد السلام رحیمی یکی از دست یاران غنی در تماس بود و رحیمی را در جریان این پلان قرار داد. رحیمی به غنی گفت که طالبان تعهد کرده اند که وارد کابل نشوند. اما این تضمین از سوی خلیلزاد و طالبان بود و غنی هردو منبع را غیر قابل اتکا میدانست.
ارگ ریاست جمهوری و سفارت امریکا در زون سبز کابل قرار داشتند جای که با دیوارهای ضد انفجاری و محافظان مسلح، حافظت میشد. “حمایت قاطع” خیابانها را از طریق بالونهای مجهز به دوربینهای پیشرفته نظارت میکردند. راس ویلسون ژارژ دافر امریکا حدود ساعت نه، با توجه به گزارشهای متعدد، به این نتیجه رسید که بسیاری از پولیسها و محافظان، مراکز شان را ترک کرده اند و شبکه امنیتی خیابانهای زون سبز سقوط کرده است. او با مشورت واشنگتن، دستور تخلیه فوری همه پرسونل باقی مانده در مجموعه سفارت را به میدان هوایی کابل صادر کرد. ویلسون برای جلوگیری از درز اطلاعات به طالبان و داعش، اطلاعات در مورد اینکه زون سبز دیگر امن نیست و اینکه تصمیم به تخلیه سفارت گرفته شده است را با غنی شریک نکرد.
وزارت دفاع امریکا لیستی از جنرالان و مقامات بلند پایه دفاعی افغان را تهیه کرده بود که در صورت لزوم از کشور خارج شوند، اما بحث تخلیه احتمالی خود غنی را به عنوان موضوعی مرتبط با وزارت خارجه تلقی کرده بود. از آن طرف به گفته مقامات وزارت خارجه، این موضوع هرگز به طور رسمی مورد بررسی قرار نگرفت.
صبح روز پانزدهم اگست، صبح حساسی بود. حوالی ساعت یازده، محب به نشست غنی و یک دیپلمات امارات متحده عربی در فضای باز در چمن مجاور دفتر رئیس جمهور پیوست. هنگام که انها در مورد برنامه خروج احتمالی خود بحث میکردند، شاهد انبوه هلیکوپترهای نوع شینوک و بلک هاوک امریکایی در افق بودند که صدای موتورهای شان مانند طبلهای خفه شده در دور دست، بگوش میرسید. کمی بعد صدای شلیک اسلحه را شنیدند که از بیرون محوطه ارگ به گوش میرسید. گاردهای غنی او را به داخل منتقل کردند.
هنگام ظهر محب به دیدار غنی در کتابخانهاش رفت. آنها توافق کردند که رولا، همسر غنی و کارمندان غیر ضروری باید در اولین فرصت ممکن به امارات متحده عربی منتقل شوند. ارتباطیهای اماراتی محب، چوکیهایی را در پرواز امارات ایرلاین که پروازش برای ساعت چهار بعد از ظهر تنظیم شده بود، در نظر گرفتند. غنی از محب خواست که رولا را تا دوبی همراهی کرده بعد به تیم مذاکره کننده در دوحه برای نهایی کردن گفتوگوها با خلیلزاد و برادر، در مورد چگونگی تحویل کابل، بپیوندد.
حوالی ساعت یک، محب یک پیام متنی از خلیل حقانی یکی از رهبران جناح حقانی طالبان دریافت کرد که خواهان صحبت با او شده بود. بعد، از یک شماره پاکستانی زنگ امد. محب میگوید پیام حقانی اساسا این بود که “تسلیم شوید.” حقانی گفته بود پس از صدور یک بیانیه مناسب از سوی محب، ملاقات خواهیم کرد. وقتی محب درخواست کرد که اول گفتوگو کنیم، حقانی حرف قبلی خود را تکرار و تماس را قطع کرد. محب به توماس وست معاون خلیلزاد در دوحه زنگ زد و او را در جریان تماس حقانی قرار داد . وست به محب توصیه کرد که به هیچ دیداری نباید بروید؛ زیرا ممکن است یک تله باشد.
محب حدود ساعت دو، به محل اقامت غنی برگشت و رولا را در یک موترسیکلت تا سکوی پرواز هلیکوپترها در پشت قصر دلگشا همراهی کرد. آنها به سمت میدان هوایی حامد کرزی پرواز میکردند که بعد با فلای امارات، خارج شوند. سه هلیکوپتر ریاست جمهوری این لحظه در ارگ بود و چهارمی در میدان هوایی. محب متوجه شد که خلبانان، هلیکوپترها را کاملا پر کرده اند؛ زیرا انها میخواهند در اولین فرصت ممکن مستقیما به تاجیکستان و یا ازبیکستان پرواز کنند،چنانکه دیگر خلبانان نظامی افغان که دنبال پناهندگی بودند در روزهای اخیر رفته بودند. از انجایی که به خلبانان گزارش رسیده بود که سربازان نافرمان افغان دارند هلیکوپترها را به کنترل خود دراورده و یا وادار به فرود میکنند، نمیخواستند که با رولا به میدان هوایی بروند. کوچی رئیس گارد ریاست جمهوری به محب نزدیک شد و گفت:” اگر تو بروی جان رئیس جمهور را به خطر میاندازی.”
محب: “میخوای بمانم؟”
کوچی:” نه، رئیس جمهور را نیز با خود ببر.”
محب شک داشت که آیا در صورت ورود طالبان به محوطه ارگ، همه گارد ریاست جمهوری وفا دار خواهند ماند؟ کوچی اشاره کرد که او امکانات حفاظت از ریاست جمهوری را ندارد. محب رولا را در هلیکوپتر رئیس جمهور سوار کرد و گفت منتظر باشد، خودش با کوچی به محل اقامت رئیس جمهور برگشت.
محب که وارد شد، غنی دستانش در بغل ایستاده بود. محب گفت:” جناب رئیس وقتش رسیده، ما باید برویم.”غنی میخواست که به طبقه بالا رفته برخی وسایل خود را جمع کند، اما محب نگران بود که هر دقیقه تأخیر آنها ممکن است خطر ایجاد وحشت وشورش گارد ریاست جمهوری را در پی داشته باشد. غنی بدون چیزی حتی پاسپورت، سوار یک موتر شد. در سکوی هلیکوپترها، کارمندان و نگهبانان بر سر اینکه چه کسی بتواند پرواز کند، با هم درگیر شده و داد و فریاد میکردند. خلبانان میگفتند هر هلیکوپتر فقط شش نفر مسافر را میتواند حمل کند. همراه غنی، محب و رولا 9 نفر دیگر از مقامات و تیم امنیتی غنی سوار هلیکوپتر شدند. دهها کارمند دیگر ارگ- به شمول سلام رحیمی که هنوز با خلیلزاد در مورد آتشبس صحبت میکرد و نمیدانست که غنی و محب کجا رفتند- جا ماندند.
خلبانان حدود ساعت و دو نیم هلیکوپترها را روشن کردند. سه هلیکوپتر نوع ام ای-17 به آهستگی بر فراز باغهای ارگ متمایل به شمال ارتفاع گرفته و از روی منازل کابل به سمت گذرگاه سالنگ، ماورای سالنگ، آمو دریا و ازبیکستان پرواز کردند.
(این بخش پایانی از گزارش استیو کول و ادام انتوس است که در دهم دسامبر منتشر شد. البته قرار است سری بعدی این گزارش نیز منتشر شود)