
ولایت میدانوردک در همسایگی کابل سالها است که مرکز جولان مخالفان مسلح دولت تبدیلشده و عملا کنترل ولسوالیهای بزرگ آن از کنترل دولت خارج است. فقط برخی از مراکز ولسوالیهای آن در اختیار نیروهای حکومتی قرار دارد. شاهراه کابل-قندهار از همین ولایت میگذرد و در این جاده هیچ پل و پلچک سالمی باقی نمانده است. همه این تأسیسات از سوی طالبان ویران شدهاست.
میدانوردک یک ولسوالی بزرگ و پرجمعیت به نام بهسود هم دارد که اتفاقاً تنها ولسوالیای است که کارمندان دولت و نظامیان دولتی بهراحتی و با امنیت تمام در آن به کارشان مشغولاند. اما این ولسوالی اخیراً رو به ناامنی رفته است. از شگفتیهای دیگر میدانوردک یکی هم این است که مرکز آن دقیقاً شمال شرقیترین نقطه آن یعنی فقط در چند کیلومتری کابل و درجایی قرار دارد که بیشترین فاصله را با ولسوالیها و نزدیکترین فاصله را با پایتخت دارد. مردم این ولایت برای رفتن به ولایت برای کارهای اداری باید به دورترین نقطه ولایت خود سفرکرده تا به مرکز ولایت برسند. انتخاب این مکان برای مرکزیت یک ولایت واقعاً سؤالبرانگیز است اما در افغانستان کسی نیست که این موضوع را مطرح کند و دولت هم هیچگاه به این مسائل و خدمات درست به ملت، خود را بدهکار نمیداند.
شاهراه کابل بامیان نیز از میدانوردک و از مسیر جلریز میگذرد. این مسیر به نام «جاده مرگ» مشهور است. طالبان و یا هر گروه دیگری، با تسلط بر جاده هر وقت که دلشان خواست راه را میبندد و هرکسی را که بخواهند تیرباران میکنند. هر مسافری همینکه از جلریز بگذرد به بهسود برسد، به ناگاه احساس میکند که به فضای دیگری واردشده است، نه جادهای تخریبشده و نه کسی مزاحم دیگران است و همه مردم از زن و مرد به کار و زندگی عادی خود مشغول بوده و ادارات دولتی و مکاتب پسرانه و دخترانه برای شاگردان مکتب باز است. اما چند کیلومتر اینطرفتر، جلریز به قتلگاه مردم و مرکز جولان انواع گروههای مسلح آدمکش تبدیلشده است. تا هنوز دادخواستهای مردم مناطق مرکزی که از این شاهراه به کابل رفتوآمد دارند، برای برقراری امنیت در این شاهراه از سوی حکومت آقای غنی شنیده نشده است و مردم از اینکه در این مسیر نه مال و نه جان و ناموسشان امنیت دارد، بهجانآمدهاند.
مردم از چه ناراضی اند؟
مشکل دیگر اینکه سالیانه از این مسیر گروههای تادندانمسلح با پرچم طالبان و به نام کوچی با حمله بر مناطق مرکزی با غارت خانههای مردم و آتش زدن داراییهای آنها،کشتار به راه انداخته و بر هیچ زنده جانی رحم نمیکنند. در لیست افراد هدف قرارگرفته توسط این گروه، زنان و کودکان و پیران همه شاملاند. آنها هر چیزی را ویران میکنند و فرقی بین مسجد و خانه مردم برای این مهاجمان وجود ندارد. باوجودی که حکومت برای نجات جان داعشیان ظرف نیم ساعت در درزآب و یا در اچین ننگرهار با ارسال چرخبال به داد آنها رسیده و این گروه در حال شکست را نجات میدهد، اما همیشه صدای دادخواهی این مردم که خورد شدن استخوانهای آنها را زیر پای مهاجمان در همهجا شنیده میشود، نادیده و ناشنیده گرفته است. باوجودی که اشرف غنی در دوران تبلیغات انتخاباتی خود وعده داده بود که مشکل کوچیها را حل خواهد کرد، اما برخلاف آن وعده و وعیدها نهتنها مشکل حلنشده است بلکه بحران هرروز تشدید میشود.
چرا مردم از علی پور حمایت میکنند؟
وقتی مردم محل فهمیدند که دولت هیچگاه به فکر آنها نیست، به این گمان افتادند که حکومت عمداً در این ماجرا خود را کنار کشیده است و آنها مجبورند برای حفظ جان و مال و ناموس خود دست به اسلحه ببرند. یک راننده موترهای مسافرکشی به نام علی پور برای حفاظت از مردم خود پیشقدم شد و مردم از سر ناچاری و در نبود حمایت دولت از آنها، با او همراه شدند و جبهه مقاومت بهسود شکل گرفت. این جبهه از همان اول اعلام کرده بود که مخالف دولت نیست و فقط برای پاسداری از مردم خود علیه گروههایی مثل داعش و طالبان دست به اسلحه برده است. بهطور طبیعی دولت باید این گروه را حمایت میکرد، همانطور که گروههای دیگر خیزش مردم در مناطق دیگر کشور را بهطور آشکار موردحمایت خود قرار میدهد. اما با تعجب این بار دولت با سیاست یک بام و دوهوا، این گروه را برنتافت و آشکارا علیه آن شروع به تبلیغات کرده و آن را دشمن خود به شمار آورد.
در آخرین مورد، نیروهای دولتی با بیرحمی تمام بر تظاهرات مردم محل در حمایت از علی پور آتش گشوده و یازده تن را به قتل رسانه و دهها تن دیگر را زخمی کردند. روزهای اول سخنگویان حکومت با بیشرمی تمام اعلان میکردند که نیروهای دولتی بر نظامیان علی پور شلیک کردهاند، اما بهزودی مشخص شد که قربانیان همه مردم عام و غیرمسلح بودهاند. الله داد فدایی قومندان امنیه میدانوردک بهجای مجازات و تنبیه به خاطر خلق این جنایت، به فرماندهی پولیس ولایت لغمان گمارده شد. آقای غنی بهطور واضحی نشان داد که هیچ ارزشی برای مردم بهسود قائل نیست و شعار هیچ شهروند افغانستان بر شهروند دیگری برتری ندارد، دروغ بزرگی است. این دهنکجی حکومت و زیر پا نهادن خون جوانان شان، برای مردم سخت گران آمد.
مجموع این حوادث دستبهدست هم داد که مردم ولسوالی بهسود بهطور کامل از دولت ناامید شده و خود را کاملاً تنها بیابند. آنها بهطور واضحی شاهد بودند که نه دولت، نه طالبان و نه داعش به جان و مال آنها رحمی ندارد و بهنوعی این سه گروه علیه آنها بهطور آشکاری متحد شدهاند. ازاینرو راننده تاکسی سابق و قومندان شمشیر امروز، به ناجی جان مردم از دست دژخیمان حکومتی و نیروهای طالب و داعش تبدیل شد. محبوبیت آقای علی پور در میان مردم چند برابر شد.
رفتار دوگانه حکومت در قبال قربانیان حادثه سقوط بالگرد در بهسود
چند شب پیش دولت عملیات شبانهای علیه افراد علی پور انجام داد. در این عملیات در کنار کشته شدن حدود شش تن از نیروهای علی پور، یک چرخبال میل ۱۷ نیروهای دولتی نیز سرنگون شد. در این حادثه ۹ تن به شمول ۵ نظامی و ۴ خدمه چرخبال کشته شدند. از عجایب این حادثه این بود که دولت فقط از میان کشتهشدگان این رویداد تلخ، فقط انگشتبر چهار قربانی نهاد و مراسم تشییع بزرگی برای آنها برگزار کرد. پنجتن دیگر هیچگاه نه عکسشان نشان داده شد و نه هرگز هویت آنها برای مردم افشا شد، دلیل این کار مشخص بود؛ آن پنج سرباز هزاره و از بامیان بودند. در صفحات طرفدار دولت تلاش زیادی شد که این مسئله را به معضل قومی و منطقهای تبدیل کرده و اقوام دیگر را علیه علی پور بشورانند. پنج سرباز قربانیشده هزاره در این واقعه تلخ، به فراموشی رفت و فقط چهار تن غیر هزاره قهرمان سازی و بزرگ جلوه داده شدند. فراموش نکنیم که همین حالا هم خانواده سربازان کشته شده دولتی از فساد و بی توجهی به آنها در ادارات نظامی کشور شکایت زیادی دارند. در چند مورد سربازان بدون اینکه تعیین هویت شود، دفن شده اند. شکایات زیادی از آزار و اذیت بیوههای سربازان کشتهشده توسط ماموران دولتی گزارش شده است. اما در این مورد خاص، حکومت رفتار کاملا دوگانه از خود بروز داده است.
آیا چرخبال دولت توسط موشک پیشرفته هدف قرار گرفته است؟
از موضوعات جالب دیگر اینکه دولت تلاش دیگری را شروع کرده است تا سقوط این چرخبال را به شلیک توسط موشکهای لیزری و جنگافزار مدرن نسبت دهد و بهنوعی علی پور را عامل بیگانگان و تقویتشده از سوی خارجیها قلمداد کنند. در فیلمی که توسط دوربینهای حرارتی پهپادهای آمریکایی از حادثه گرفتهشده است، واضح است که چرخبال در ارتفاع خیلی پایین و زمانی که در حال لندیگ یا برخاستن از سطح زمین است، توسط راکت هدف قرار میگیرد. کل فیلم ۱۹ ثانیه است و در بین ثانیههای ۶ و ۷ موشک شلیکشده به چرخبال اصابت میکند. از شلیک موشک تا برخورد به چرخبال حدود یک ثانیه طول میکشد. فاصله بین کسی که موشک را شلیک میکند باهدف، با توجه بهسرعت ۱۱۵ متر بر ثانیه راکت آرپیجی۷، حدود صد متر تخمین زده میشود. درنتیجه برخورد موشک، دم چرخبال (که وظیفه ثابت نگهداشتن پرنده را به عهده دارد) کندهشده و این پرنده نظامی به دور خود چرخیده و حدود صد و پنجاه متر اینطرفتر سقوط میکند. در این فاصله چرخبالی به بزرگی میل ۱۷ و آنهم با حداقل سرعت و در حال لندینگ یا بلند شدن از زمین، با هر وسیلهای میتواند بهآسانی مورد اصابت قرار گیرد. لحظه شلیک موشک بهدرستی در فیلم معلوم نمیشود. اما از زاویه شلیک و خط سیر موشک میتوان حدس زد که اسلحه استفادهشده، آرپیجی بوده است. فیلم خط سیر پرتابه یا موشک را بهخوبی مشخص کرده است. هیچ حرارتی به دنبال موشک مشاهده نمیشود، این موضوع میتواند ثابتکننده این موضوع باشد که راکت شلیکشده برخلاف موشکهای هدایتپذیر حرارتی یا لیزری دوشپرتاب؛ مثل انواع سام، ایگلا و یا استینگر، بر اثر نیروی رانشی یا خرج پرتاب داخل خود لانچر (از نوع آرپیجی) به پیش رانده میشود و خود راکت فاقد نیروی رانشی (پیش برنده) است. نگارنده تقریباً مطمئن است که این چرخبال با آرپیجی هدف قرارگرفته و دلیل اصابت دقیق هم فاصله نزدیک مهاجم باهدف و حرکت کند چرخبال بوده است. اگرنه در حالت عادی، فقط یک موشک سرگردان آرپیجی شانس هدف قرار دادن یک چرخبال با سرعت حدود ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت را دارد.
اینک آقای غنی و امرالله صالح هردو بر جنگ علیه مردم بهسود اصرار دارند. باوجودی که سیاستمداران دیگر خواهان حل این مسئله از روی گفتگو و پرهیز از خشونت شدهاند، اما گویا دولت در این زمینه پروای هیچ موضوعی را ندارد. از سوی دیگر، با توجه به ترفیع رتبه الله داد فدایی باوجود اثبات جنایتکار بودنش و قتل عام یازده تن بیگناه در بهسود، دیگر مردم این خطه به تبلیغات و وعده و وعیدهای دولت اعتمادی ندارند. ازاینرو اصرار دولت بر حل مسئله با توسل بهزور فقط بحران را بزرگتر کرده و معضل را پیچیدهتر خواهد کرد.
چه باید کرد؟
سقوط چرخبال حکومتی واقعه تلخ و جانگدازی است. این اتفاق نباید میافتاد. اما باید اصل را بر جلوگیری از این حوادث گذاشت و چه لزومی دارد که با بهانههای واهی با مردمی که دشمن دولت نیستند، رفتار خصمانه و تهاجمی داشت؟ در مناطقی که هیچ نیازی به حمله و بمباران نیست، نباید از جنگافزارهای دولتی بر اساس ذهنیتها و دشمنیهای قومی استفاده کرد. بهترین کار برای دولت این است که مسیر راه را امن سازی کند و از هجوم کوچیها به مناطق مرکزی جلوگیری به عمل آورد. آنگاه خواهیم دید که علی پور و افرادی مثل او خودبهخود کنار رفته و هیچ اهمیتی نزد مردم نخواهند داشت.
تا وقتیکه مشکل مردم پابرجا است و دولت عمداً برای حل مشکلات و سختیهای آنها اقدامی نمیکند، این بحران حل نخواهد شد. اقدامات خصمانه دولت علیه مردمی که خود را متحد دولت میدانند، چیزی جز خودزنی حکومت در این برهه حساس نیست. مگر اینکه این سناریو را فرض بگیریم که دولت و طالبان در این حادثه دستبهدست هم داده و تبانیهای پنهان بین این دو گروه در جریان است. آنگاه قضیه از بیخ فرق خواهد کرد.
دولت کجا به فکر پیشگیری از به وجود آمدن مشکل است؟ مگر مردم مناطق مرکزی برای آقای غنی اهمیتی دارد؟
دولت فقط برای قوم پشتون و خارجی ها خدمت میکند اگر حکومت فاشیست نباشد چرا بودیجه عادلانه نیست تمام امکانات فقط برای یک قشر خاص جامعه مصرف میشود و همه آنها با کارمند و مکتب و شفاخانه های خیالی حیف و میل میشود