
تعریف اعتیاد در طی دهههای گذشته تغییرات زیادی را تجربه کرده است. در گذشته تعریف اعتیاد صرفأ به وابستگی به مواد مخدر شیمیایی محدود بود. بعدها اعتیاد رفتاری هم مورد توجه قرار گرفت و البته در ابتدا، تعریف اعتیاد رفتاری بیشتر متوجه رفتارهای جنسی بود.
بهطور عموم دو طبقهبندی رایج از اختلالهای روانی در جهان وجود دارد: اعتیاد فرایندی در برابر اعتیاد شیمیایی. شاید برای همه جالب باشد که تا همین اواخر، اعتیادهای رفتاری مستقل از مواد شیمیایی در هیچ کدام از این دو طبقهبندی جایگاهی نداشت؛ ولی ماجرا وقتی جدیتر شد که شکلهای دیگری از اعتیاد هم رایج شدند.
به تدریج مردم احساس میکردند که با شکلهای دیگری از اعتیاد مواجه هستند اما هنوز به شکل رسمی، تعریف اعتیاد شامل آنها نمیشد. پس از مدتی این تقسیمبندی دچار دگرگونی و تغییراتی شد. مثلاً اعتیاد به قمار، گیمهای کامپیوتری و حتی اعتیاد به شبکههای اجتماعی به عنوان اعتیاد فرایندی مطرح شده و عتیاد به هرویین و مواد مخدر دیگر، به عنوان اعتیاد شیمیایی در نظر گرفته شده است.
به طور عموم میتوان اعتیاد را چنین تعریف کرد: «هرنوع درگیر شدن و وابستگی به یک تحریککننده (چه فرایندی و چه شیمیایی) که با وجود اثرات نامطلوبش برای ذهن ما خوشایند بوده و هر بار تجربه آن محرک، علاقه و شوق درونی ما را به تکرار آن تجربه بیشتر کند». البته واضح است که هر رفتاری که برای ذهن ما خوشایند و دارای اثرات نامطلوب باشد، شامل تعریف اعتیاد نمی شود. مثلاً دیدن فیلمهای سینمایی و یا پیاده روی در شهر ممکن است برای کسانی خوشایند باشد و وقت و انرژی شخص را هدر دهد، اما آن را نمیتوان اعتیاد نامید. ولی وقتی یک مسأله برای انسانها دردسرساز میشود که تکرار آن عمل رغبت ما را برای انجام دوباره آن تجربه بیشتر کند و این رغبت غیر قابل کنترل گردد.
حالا بهتر میتوان فهمید که چرا اکثر تحلیلگران استفاده دایمی از شبکههای اجتماعی و گیمهای کامپیوتری را از نمونههای مشخص اعتیاد رفتاری میدانند. چون هر بار استفاده از این تجارب، فرد را به استفاده بیشتر ترغیب میکند و این روند عموما چنان حرفهای طراحی شده که به سادگی پایان پذیر نیست.
افغانستان به عنوان یک کشور عقبمانده و درگیر جنگهای ویرانگر داخلی با اشکال مختلف اعتیاد دست و پنجه نرم میکند. تعداد معتادین مواد مخدر و مواد شیمیایی دیگر، حدود سه میلیون تن برآورد میشود که در مقایسه با جمعیت حدودا سی و پنج میلیونی کشور آمار بسیار بلندی است. اخیرا اعتیاد به شبکههای اجتماعی چون فیسبوک، تلگرام و واتساپ را را در کنار وابستگی به بازیهای کامپیوتری یا بازیهای آنلاین را هم می توان در میان مردم و به خصوص نوجوانان و جوانان کشور مشاهدهکرد.
یکی از اعتیادهای فراموش شده و البته بسیار مهم و خطرناک در افغانستان، اعتیاد به جنگ است. حضور در میادین جنگ و گریز با توجه به خاصیت ذاتی این محیط، باعث ایجاد هیجان و استرس فراوان در افراد میگردد. به همین خاطر به صورت طبیعی هر کسی که در این فضای استرسزا قرار بگیرد، بدنش به طور بسیار زیادی محرکهایی به نام سرتونین، دوپامین و یا آدرنالین ترشح میکند. ترشح این مواد و یا نظایر آن به صورت دوامدار، باعث اعتیاد و وابستگی بدن افراد به آن شده و فرد رغبت زیاد و غیرقابل کنترلی را برای دریافت این محرکها از خود بروز میدهد. وقتی شخصی مدت طولانی از عمر خود را در این طور شرایط بگذراند، ناخودآگاه به آن محیط عادت کرده و دل کندن از آن وضعیت برایش سخت میشود.
این موضوع وقتی بیشتر چالشزا میشود که نسل کنونی کشور همگی در وضعیت جنگی بزرگ شده و سربازانی که علیه هم میجنگند عموما جوان بوده و در وضعیت جنگی رشد کردهاند. از آنجا که این جوانان فرصت کسب تجارب دیگر اجتماعی و یا احیانا حرفههای دیگری را نداشتهاند، جنگ و در میدان جنگ بودن بزرگترین دستاورد زندگی آنها به شمار می رود. آنها بدون اینکه شغل و یا فن دیگری را فراگرفته باشند، قهرمان پنداشته شدن از سوی همقطاران و یا افراد یک اجتماع برای آنها دستاورد بزرگ شمرده شده و به آن افتخار خواهند کرد.
خاصیت دیگر جنگ این است که افراد حاضر در آن، برای خود آیندهای در نظر نمیگیرند، چون هر لحظه احتمال دارد که کشته شوند. از این رو آنها تلاش میکنند که از ساعات زندگی خود استفاده برده و خود را با شرایط وفق دهد. زندگی در این وضعیت هیجان زیادی را با خود دارد. حضور در میادین نبرد فرصتهایی را برای افراد به وجود میآورد که در لحظات رسیدن به آن برای افراد عادی دشوار است؛ مثلا منهدم کردن تانک، کمین کردن و یا حمله بر پوستهها و غارت دار و ندار دشمنان خود. این لحظات سراسر هیجانی محرکهای عصبی زیادی را در بدن ترشح کرده و تا آخر عمر خاطرات آن در ذهن افراد زنده خواهدماند.
ویژگی دیگر حضور در میادین جنگ این است که در این وضعیت، دوستی و همدلی بین نفر گرفتار در یک وضعیت به شکل خاصی به وجود خواهد آمد. دوستی و الفتی که در شرایط بسیار نفسگیر و با داشتن هدف مشترک در کنار هم بوده و برای همدیگر فداکاری میکنند، به وجود بیاید، تا آخر زندگی فراموش نمیشود. شاید شما هم دیده باشید که نزدیکترین و محترم دوستان در زندگی افراد کسانی اند که دوران سخت جنگ یا وضعیت مشکل دیگری در کنار هم بوده و دوستی شان در آن شرایط شکل گرفته باشند. این دوستیها معمولا در شرایط عادی کمتر به وجود میآید. از سوی دیگر، در دوران جنگ احساس مهمبودن و خودقهرمانپنداری در افراد بیشتر به وجود آمده ولی وقتی جنگ تمام شود، دیگر به آنها به عنوان قهرمان و یا ناجی دیده نمی شود. از این رو این افراد تلاش میکنند که بار دیگر نیاز روحی خود را با بودن در میادین جنگ تامین کنند.
این وضعیت کمابیش در میان تمام جوامع جنگزده وجود داشته و سربازانی که با جنگ بزرگ شده و با آن خو گرفته باشند، بعد از تمام شدن جنگ، از نظر روحی انزوا طلب شده و با حس بیعلاقهگی نسبت به امور دیگر زندگی و خودغریبپنداری در جامعه مواجه خواهند شد. احتمال دارد که رفتار این افراد در یک جامعه بدون جنگ، پرخاشگرانه و ناسازگارانه با محیط جدید باشد. به همین خاطر آنها به سختی خود را با شرایط بعد از جنگ وفق خواهند داد.
یکی از مشکلات بزرگی که افغانستان بعد از صلح با آن مواجه خواهد بود، هضم افرادی در جامعه است که زندگی خود را در جنگ گذرانیدهاند. از هم اکنون اهمیت این موضوع و خطری که از این جانب وجود دارد، باید جدی گرفتهشود. در غیر آن، احتمال جذب این سربازان به گروههای افراطی دیگر و ادامه چرخه جنگ در کشور وجود دارد؛ زیرا این افراد پتانسیل زیادی را برای ادامه خشونت داشته و با کم توجهی دولت و نهادهای اجتماعی، ناکامی آنها از وفق دادن خود با شرایط جدید و سرخوردگی آنها از این وضعیت، امکان سوءاستفاده از این افراد را از سوی گروههای افراطی پرتعداد در افغانستان و بویژه داعش به وجود خواهد آورد.