Amrullah Saleeh and Mohaqiqپس از آنکه حاجی محمد محقق از جبهه ملی کناره گیری کرد و در کنار عبدالله عبدالله قرار گرفت، آقاي محقق مقاله ی را در شبکه اجتماعی فسبك منتشر کرد که در آن مقاله دلیل اینکه چرا در کنار رهبرائتلاف ملی قرار گرفته است را توضیح داده و همچنان ادعا کرده که امرالله صالح، عضو ارشد جبهه ملی هیچگونه پایه مستحکم اجتماعی ندارد و در تهمت زدن ماهر است.

این نوشتۀ آقای محقق به دنبال انعکاس گسترده در شبکه های اجتماعی، واکنش جدی امرالله صالح را نیز به همراه داشته است که ایشان در پاسخ به نوشتۀ آقای محقق مطلبی را در صفحه فسبکش منتشر کرد که درآن از ارتباطات آقای محقق با نهادهای استخباراتی پرده برداشته است.

نسخه کامل نوشته های آقای محقق و صالح را که از صفحات رسمی فسبک انها برداشته و ذیلاً نقل کرده ایم:

نوشتۀ حاجی محمد محقق در اتباط به پوستنش به تیم داکتر عبدالله عبدالله، رهبر ائتلاف ملی افغانستان

بدون تردید دوستى وهم سر نوشتى حزب وحدت وجنبش ملى ویا همراهى هزاره ها و ازبک ها سابقه طولانى داشته نه یک امر قرار دادى بلکه امر طبیعى وضرورت زندگى است در دورقبلى انتخابات ما وجنبش قرار داد کردیم که یکجا برویم ونیز قرار شد که باتوافق استاد ربانى ازکاندیدا تورى داکتر عبدالله حمایت کنیم که اوراق تکت انتخاباتى داکتر عبدالله روى میز من بود که در آخرین لحظات برادران جنبش خودرا عقب کشیدند وبحث حمایت از کرزى مطرح شد سر انجام بعد ازبحثهاى طولانى تعهد وتوافق نامه شد ولى بعد از انتخابات أقاى کرزى تعهدش را بلعید وما دست خالى ما ندیم ورأى مردم ما تاوان گردن ما شد بهر حال پشیمان نیستیم وپاى تعهد مشترک ایستادیم آنهم بنا به راه کار برادران اوزبک مان که ترکها مشورت داده بود .

امسال بتاریخ ١٣ أکتوبر در تاشکنت ما سه نفر ( محقق ، دوستم وعطا محمد نور ) در منزل کمال ریش تعهد وقرآن کردیم که در انتخابات یکجامیرویم . دوستم وعطا محمد نور دست دادند ومن از بالاى دست هردو گرفتم به شوخى گفتم که بخاطرى من دست هردوى تان را محکم میگیرم که باز هردوى تان جدا نشوید ، ولى وقتیکه داخل افغانستان آمدیم جنرال صاحب دوچیز دیگر را مطرح کرد یکى اینکه با داکتر عبدالله نمیرویم دوم اینکه معاونت میخواستند که این دو خواسته عملى نبود وشرائط افکار عمومى داخل وخارج آنرا پزیرا نبود به دلائل زیر .

( ١ ) اگر ماتیم انتخاباتى را بازلمى رسول موافقت میکرد یم على القاعدة باید معاون اول تاجک ومعاون دوم هزاره انتخاب میشد زیرا راى تاجک بیشتر از هزاره ورأى هزاره بیشتر از راى اوزبک میباشد.

( ٢ ) اگر تیم را با داکتر عبدالله تشکیل میدادیم باید معاون اول را پشتون انتخاب میکرد یم زیرا داکتر عبدالله اگر چه پدرش پشتون قندهارى ومادرش تاجک پنجشیرى است ولى قوم پشتون اورا تاجک حساب میکنند فلهذا باید معاون اول پشتون میشد وباز هم معاون دوم باید هزاره میبود . اگر منظور شما این باشد که پشتون ازتکت حذف شود افغانستان بطرف تجزیه میرفت اگر منظور این باشد که حق هزاره را به جنرال بدهم پس جواب مردم هزاره را چه بگویم .

دوست شما أقاى زکى استدلال میکرد که ما از این جهت معاونت میخواهیم که اگر معاونت به اوزبک داده نشود مانمیتوانیم رأی اوزبک را بدست بیاریم ، این دلیل شان قانع کننده نبود زیرا عین معذوریت در جانب هزاره وپشتون هم هست در تکتى هزاره نباشد هم هزاره راى نمیدهد واگر پشتون نباشد کار مشکل تر .

چرا عبدالله را برگزیدم

علاوه بر اینکه براى ایجاد یک جبهه نیرو مند و وسیع ضدّ تروریسم بعد از سال ۲۰۱۴ اتحاد ماباجمعیت اسلامى یک ضرورت حیاتى بحساب میامد مشکلات ذیل هم در راه پیوستن به تیم ارگ وجود داشت.

( ١ ) تیم جناب کرزى دفعه قبل با وحدت وجنبش تعهد نامه امضاء کردند ولى بعد ازپیروزى بتعهدات خود پشت پا زدند وبد قولى کردند وپنج سال دچار مشکل شدیم از کجا معلوم که بار دیگر أن کار را نمیکرد .

( ٢ ) جناب خودى هاى ما در مسیر راه ارگ چندین کمین سیاسى انداخته بودند که عبور ازان کار حضرت فیل رحمة الله علیه بود ، درست است که رییس جمهور ازمن دعوت کرد که بیا در تیم اشرف غنى ویا زلمى رسول کار کن ولى در جریان صحبت در یافتم که یک دعوت سر سرى وغیر واقعى است وبعداً که ازعطامحمد نور براى معاونت اول دعوت کرد ایشان گفتند که باید محقق هم در تیم باشد قبول نکرده بود وگفته بود که شما بیایید ولى محقق مشکل دارند ،بعداً که زلمى رسول بتاریخ ٣٠ میزان ۲۰ سبتمبر بخانه ما امد زمانى بود که یک روز پیش ما با جمعیت تعهد نامه امضاء کرده بودیم دیگر مناسب نبود که من تعهدم را بشکنم ویابر سر راه یافتن به تیم ارگ با هم نژادهایم خلیلى و … مسابقه کنم .

چرا احمد ضیاء مسعود را مطرح نکردم

( ا ) تنها رأى هزاره واوزبک براى پیروزى در انتخابات کفایت نمیکرد ما باید رأى تاجکها وقسماً پشتون هارا هم میداشتیم راى تاجکها نزد احمد ضیاء نبود چون مخازن رأی تاجک با ایشان نبود ، صلاح الدین ربانى از آدرس جمعیت ، استاد عطا محمد نور از آدرس شمال وقانونى با سوابق انتخاباتى قبلى در انتخابات ریاست جمهورى اوّل ودو دور پارلمان هرسه از عبدالله حمایت میکردند .

( ٢ ) طى جلساتى که با کشورهاى ذی دخل در قضیه افغانستان داشتم به شمول کشورهاى شرقى و غربى هر قدر که احمد ضیاء را مطرح میکردیم هیج کدام شان در انتخابات آینده بالاى ضیاء لنگر نداشتند پس چطور میتوانستیم با کسى تیم بسازیم که نه حمایت داخلى دارد ونه مقبولیت بین المللى ازداخل تاجکان فقط صالح رادارد که ایشان پایگاه اجتماعى قوى ندارد وفقط در تهمت زدن مهارت دارد بودن صالح در کنار احمد ضیاء که أنهم نه براى احمد ضیاء بلکه به مقصد خود دلبرى کند.

( ٣ ) خواستم که بین عبدالله و ضیاء توافق به وجود بیاوریم درجلسه جبهه ملى در منزل احمد ضیاء فیصله وقرار شد که یک هیأت شش نفره از اتحاد انتخاباتى تکلیف کاندیدا تورى را میان ( عبدالله وضیاء ) مشخص کند که عبارت بودند از ( اینجانب ، جنرال دوستم ، امرالله صالح ، یونس قانونى ، صلاح الدن ربانى وعطا محمد نور ) با أمدن دوستم از شمال جلسه شش نفر هیأت منصفه را به منزل من دعوت کردم تا تکلیف را روشن کنیم ، چون زمان ثبت نام اندک بود وازیک سو خیال سفر به آمریکا وشنیدن نصائح ملوکانه حضرات سناتوران هوش وگوش طفلکان عرصه سیاست مارا برده بود که خطر انقضاء مدت ثبت نام را فراموش کرده بودند که ، نه فورمه یکصد هزارکارت رأى دهى حمایتى را تدارک دیده بودند ونه بودجه کمپاین را . بهر حال در مجلس دعوت شده ، جنرال اشتراک نکرد زکى را فرستاد صالح که اشتراک کرد ولى پیام ضیاء را أورد که اگر فیصله بر نفع من نباشد قبول ندارم جلسه بى نتیجه ماند ، فیصله شد که همه برویم خانه ضیاء قرار شد که زکى وصالح بروند ونه بجه شب وقت را معین کنند تا همه خانه احمد ضیاء برویم ما درسفارت تاجیکستان به مناسبت سالگر د استقلال شان دعوت بودم که تیلفون امد که ضیاء قهر کرده جلسه را قبول نکرده ودر وإزه خانه را به روى عالم وأدم بسته ، فردا در منزل جنرال دوستم اعضاى جبهه ملى جمع شدیم ضیاء ازمن گلایه کرد که شما طرح ریاست جمهورى مرا نپزیرفتید ، من گفتم شما باید بین خود حل میکردید ویا هیأت شش نفره حکم میکر نه اینکه بر سر ما مى انداختید قهر کرد گفت من بعد از این فقط حق سیاسى خودرا محفوظ میدارم وبه شما ها کار ندار وعازم دوبى شدند ، با جنرال نشستم وگفتم که عبدالله بشما پیشنهاد وزارت کلیدى دفاع وچند وزارت خانه دارد قبول نکرد وگفت من نمیتوانم وزیر دفاع شوم وبه این وآن گذارش دهم، دیدم که زمان میگذرد ودوستان هم راه توافق را در پیش ندارند گوش به زنگ خلیل زاد وکرزى نشسته اند من تصمیم خودرا گرفتم وبا جمعیت معاهده امضاء کردم ، حالا هم اگر جنرال دقیق فکر کند بیشترین امتیاز را برایشان فقط همین تیم حاضر است بدهد پس بهتر است از خصومت گذشته که با عبدالله ونور داشته دست بر دارد ومصالح کلان کشور رابر منافع کوچک ترجیح دهد در غیر ان هر جا باشد برادر باشیم در تیم هاى متفاوت .هنوز هم راه دشوار وطولانى پیش رو داریم ، کى داند بجز ذات پروردگار — که فردا چى بازى کند روزگار.

در پایان زحماتى راکه شما برادر گرامى ودوست تان أقاى زکى داشید درجهت ایجاد همسویى میان دو جریان فراموش نمیکنیم.
والسلام
حاجى محمد محقق کابل ٣/٧/١٣٩٢

Amrullah Saleh ex NDS Chiefپاسخ امرالله صالح رهبر روند سبز به نامه محمد محقق

خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدمها :
حاجی محمد محقق رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان در نامه ی سرگشاده یی دلایل پیوستن خویش به اعتلاف ملی را توضیح داده و در قسمتی از آن گفته است که ” امرالله صالح پایگاه قوی اجتماعی ندارد و فقط در تهمت زدن مهارت دارد”.
جناب استاد محقق : چند تا دلیلی که به برداشت شما من پایگاه اجتماعی قوی ندارم عبارتند از :

من مانند شما لقب تقلبی استادی ندارم. من مانند شما تلویزیونی که مصارف آنتن هایش را یک سازمان استخباراتی و معاش مامورین اش را سازمان استخباراتی دیگر بدهد ندارم. من قبل از گرفتن تصمیم های سیاسی به سه کشور همسایه سفر نمی کنم. من پیمان هایم را با متحدین ام در سفارت خانه ها و مهمانخانه های استخباراتی در کشور های همسایه نه بلکه در شهر کابل می بندم. از ذکر ملاقات های تاریک با خارجی های شرقی و غربی بخاطر چانه زنی بر سرنوشت کشورم پرهیز و شرم میکنم برخلاف شما که آنرا معیار اساس و معیار بلی و نخیر در انتخاب تان قرار میدهید.

در محفل یاد بود از شهید عبدالعلی مزاری در شهر کابل که من به دعوت شما اشتراک کرده بودم بانویی از سرزمین اسیر در انزوا، مظلومیت، فقر و طبیعت خشن یعنی مناطق مرکزی کشورم که شما ادعای نماینده گی آنرا دارید شعری را به خوانش گرفت که اشکم را جاری ساخت. او گفت : آی مزاری …. ای بابای زحمت کشان و ریسمان بدوشان برخیز که آرمانت را معامله کردند. اگر من جای شما بودم در آن مجلس آب میشدم. من مانند شما قصر چهار منزله در کابل و مزار شریف ندارم و اگر چیزی هم دارم حاضرم آنرا به ملت و حوزه سیاسی و فکری ام حساب دهم.

من بخاطر آرمانی که دارم به صورت مدنی و قانون مند آن مبارزه میکنم و زد و بند مخفی با کسی ندارم. این معاون شما بود که با اسناد جاسوسی با ( آی اس آی ) دستگیر شد و اگر سیاست تضرع و دستبوسی شما به ارگ نمی بود او باید زندانی میشد.
جناب محترم یادتان رفته وقتی من راجع به سیاست جمهوری اسلامی ایران مقاله یی نوشتم شما در مجلس به من گفتید : او برادر با کسیکه آب و نان و خرچی ما را میدهد چه غرض داری. شما بر من تهمت بسته اید که من تنها تهمت بستن را یاد دارم. حالا اگر این حرف ها نیز تهمت است پس ستره محکمه از خانه هردوی ما زیاد دور نیست. من اگر پایگاهی دارم یا ندارم اعتقادم به آرمانها ، ارزشها و حقوق انسانها در موقف گیری های علنی و حریم خصوصی ام یکی است. من پابند اخلاق اسلامی و وطنی خود استم و نمیخواهم ازین بشتر به این قسمت بپردازم. من قبل از نوشتن این سطر ها ساعت ها از طرق مختلف از شما خواستم که به عرف افغانی حرمت بگذارید و بخاطر نان و نمکی با هم داشته ایم دشنام نامه تان را دور سازید که نکردید. اگر من خاموش می نشستم همان لقب ننگین معامله گری بر من نیز مصداق می یافت.

مقاله شما را من از دید محتوایی نمیخواهم به بررسی بگیرم ورنه در هر سطر آن بوی تفرقه ، سیاست معامله محور و متکی به دستور خارجی به گفته خودتان شرقی و غربی به مشام میرسد. خدا ملت افغانستان را در حفظ خود داشته باشد.