سید نورآقا«نوری»
چکیده
اروپا وجوامع غربی به عنوان داعیهدار قدرت برتر قبل از رنسانس در چنین جایگاهی نبودند. با ظهور اسلام وتاکید آن بر علم؛ دروازههای دانش به روی جهانیان گشوده شد. علیرغم اعتراف برخی از محققان اروپایی به وامگیری تمدن غرب از اسلام، غربیان این مسئله را پنهان و خود را برترین تمدن مینامند. دراین مقاله تاثیرگذاری تمدن اسلامی رابر تمدن اروپا به برسی میگیریم .
کلیدواژه: تمدن اسلامی، تمدن اروپا، ظهور اسلام، اروپا، تاثیر تمدن اسلامی.
مقدمه: این مقاله ضمن بررسی تمدن اسلامی به این مسئله میپردازد که آیا تمدن اسلامی درتاسیس وپیشرفتهای تمدن اروپا تاثیرگذار بوده است؟. محققان زیادی در این زمینه به پژوهش پرداختند؛ بسیاری بر این باورند که نمیتوان از تاثیر تمدن اسلامی بر سایر تمدنها چشمپوشی کرد. قطعیت تولید علم در تمدن اسلامی ثابت میکند مسلمانان دستآوردهای ناب تمدنهای پیشین را با آموزههای اسلامی درهم آمیختند و ضمن پیشرفتهای علمی چشمگیر، مبنایی برای ایجاد تمدن اروپا وغرب شدند.این مقاله بر آن است که با استفاده از منابع کتابخانهیی و از طریق مطالعۀ آثار محققان، تاثیرگذاری تمدن اسلامی رادراروپا بیان دارد.
۱- وضعیت اروپا قبل از ورود اسلام:
در قرن نهم و دهم میلادی همزمان با اوج اقتدار تمدن اسلامی اروپا ئیان در جهل تاریکی به سر میبردند، در وازههای علم و هنر بر رویشان بسته بود و از اینکه سواد نداشتند احساس غرور میکردند. با سوادتر از همه آنها در این عصر راهب نادانی بود که کتابهای میراث تمدن روم را که روی پوست نوشته شده بود از کتابخانههای کلیسا به دست میآورد، آنهارا با آب دهن خود پاک میکرد وامر نهی صاحبان کلیسا رادرج مینمود. ماریای راهب زمانیکه میخواهد ازتقوا و پرهیزگاری خود به اسقف طلیطله گزارش دهد او باافتخار چنین مینویسد: مدت شصتسال است که بدنم به آب تماس نگرفته وشستشو نیافته، جز انگشتانم که با آب مقدس مماس شدهاست. پاپها باکمال قساوت بیرحمی بر دنیای مسیحیت وسرزمین اروپا حکومت میکردند، بر جان و مال مردم رحم نداشتند، به صومعهنشینی، انزواگرای وترک دنیاوخلق گراییده بودند.
وگوستا ولبون مینویسد، احساس رقیت و بندگی درمردم اروپا انها را حاضر به اطاعت هرفاتح وکشورکشای کرده بود و مردم ازوضعیت بیتوجهی حاکمان مستبد به رعیا و نفاق و اختلافات درونی به تنگ آمده بود و ازاین جهت فضا برای جذب تمدن جدید(تمدن اسلامی)کاملاْآمده بوده.
۲- ظهور اسلام و شکل گیری تمدن اسلامی:
با ظهور اسلام در پایان قرن ششم میلادی، فرهنگ و تمدن اسلامی طلوع کرد. اسلام با اعلان «اقرا» که نمادی از علم و اندیشه بود، در جامعۀ جاهلی آن روز نوعی بینش جدید ایجاد کرد که هم دوری از تعصبات قومی و اعتقادات باطل را فرمان میداد و هم نوعی بینش جدید به ویژه در خصوص علمآموزی و گسترش هنر ارائه می کرد.
هر چند قبل از اسلام، تمدن و فرهنگ یونانی، رومی، هندی، ایرانی و چینی هر یک سهمی در بالندهگی و شکوفایی انسانیت داشتند – به گونهیی که اسلام این تمدنها را اخذ و در خود هضم کرده بود- اما هنگام ظهور اسلام همه این فرهنگ و تمدنها در حال زوال و نابودی بودند و اگر اسلام در آن زمان با درایت و روشنفکری به این فرهنگها نمینگریست چه بسا همه آنها به نابودی و زوال همیشهگی می رسیدند. (تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، قربانی، ص۱۱)
۳ـ چگونهگی انتقال تمدن اسلامی در اروپاوغرب:
درابتدا سفر گردشگران مسلمان درشهرهای اروپا ازجمله اسپانیا درانتقال تمدن اسلامی مهم تلقی گردیده اند و بعد ازگزارش تجاران و گردشگران به حاکم اسلامی ( ولید بن عبدالملک مروان )به فکر فتح این سر زمین افتادند. درسال ۹۱ هجری گروپ تحیقی را فرستادند که به تعداد چهارصد نفر میرسید بعد از جمع آوری اطلاعات درسال ۹۲ هجری (۷۱۱)م نیروی عظیمی را که تعداد انها ۱۲۰۰۰هزار نفر میرسید، به فرماندهی سردار نامی طارق بن زیاد که خود ازافسران لایق موسی بن نصیر فرمانروای آفریقا بود گسیل داشت و این افسر شجاع ودلیر با افراد خود ازتنگۀ میان مراکش و اسپانیا که اروپا وافریقا را به هم نزدیک میکرد و امروزه هم بنام جبل طارق مسما است، عبور نموده وارد ساحل اسپانیا درجنوب غرب اروپا شد ودرمدت بسیارکم با رویکرد دعوت سراسر آن دیار را که شامل کشور پرتقال کنونی هم بود فتح نمود وکشور مزبور را که به اثر ظلم و کارهای “رودریک” ازسلسله گوتها که به ویرانه تبدیل گشته بود، نجات بخشید.
۴ـ تمدن اسلامی واثر آن در اروپا:
مونتمگری وات به صراحت میگوید:”هنگامی که انسان تمام جنبههای درگیری اسلام و مسیحیت در قرون وسطی را در نظر بگیرد روشن خواهد شد که تاثیر اسلام برای جامعۀ مسیحیت بیش از آن است که شناسایی شود. اسلام نه تنها در تولیدات مادی و اختراعات تکنولوژی اروپا شریک است و نه تنها اروپا را از نظر عقلانی در زمینههای علم و فلسفه برانگیخت، بلکه اروپا را واداشت تا تصویر جدیدی از خود به وجود آورد”. وی در جای دیگر مینویسد ما باید به مدیونبودن عمیق خودمان به اسلام و عرب اعتراف کنیم. (مقاله تمدن اسلام و غرب،جعفری اسمر، ص ۱۷)
حوزههای تأثیر گذاری تمدن اسلامی دراروبا:
الف ـ درحوزۀ ادبیات وزبان : گوستاولبون می نویسد : مسلمانها همانطور که دراشاعۀ مذهب موفقیت حاصل نمودند، دراشاعۀ زبان هم موفقیتهای حاصل نمودند که قبلاّهیچ فاتح وکشورکشای نتوانسته ، که زبان خود را بر قوم مغلوب منتشرسازد. «پرفسورگپ» استاد زبان عربی در دانشگاه لندن تحت عنوان نفوذ ادبیات اسلامی در اروپا مینویسد هنگامی که به گذشته نظرافکنیم، میبینیم علوم وادبیات شرق به منزلۀ خمیرمایه(برای تمدن غرب) بوده بطوریکه نفوذ روحیات و افکار«شرق» روح تاریک مردم قرون گذشتۀ اروپا را روشن ساخته وآنها را به جهان وسیعتری هدایت کردهاست. (تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی )
ب ـ درحوزههای اخلاق : برخی مورخین مذیت اخلاقی مسلمانها را چنین تصدیق مینماید که از جمله مسیوسدیلومینویسد:” مسلمانها از حیث اخلاق، علوم وفنون برمسحیان مزیت داشته و به مراتب از انها بالاتر بودند و ازممیزات انها نسبت به اقوام دیگر، که درواقع جزء مفاخر آنها باید شمرد، یکی محترمشمردن نوع انسانی بوده است”. (گوستاولبون تاریخ تمدن اسلام وعرب)
ج ـ درحوزۀ صنعت : ابتکارات مسلمانها؛همچون اختراع چاپ، اسطرلاب، قطبنما، کشف فرمول باروت، کشف گردش خون، صنعت کاغذسازی، صنعت کاشیسازی وده ها ابتکار دیگر نشانگر عشق آنان به آموختن علم و فنون است.(زیگرید هونگه فرهنگ اسلام دراروپا )
دـ در حوزۀ ریاضی و هندسه: مسلمانها علوم ریاضی را آنقدر ترویج نمودند خاصه جبر و مقابله را به درجهیی ترقی دادند که به عقیدۀ صاحبنظران اروپای، گویا موجد این علوم میباشند. به خصوص ترجمۀ کتاب«المختصرفی الجبر والمقابله » ازآقای خوارزمی ،که این کتاب بارها به کرات به زبان لاتین ترجمه شد و تاقرن ۱۶ مبنای مطالعاط ریاضیدانان اروپا بودهاست. ودربخش هندسه ومعماری بخصوص درزمینه نقوش وتزیینات،دراندلس اروپا،استعداد خویش را بخرج داده وتأثیرات عمیقی ازخود بجای نهاده اند .
هـ درحوزۀ طب : طب اسلامی به طرق گوناگون درطب اروپا تاثیر گذاشت. یکی از این راههای تاثیرگذاری ترجمۀ متعدد آثار اطبای اسلامی بود که به زبان لاتین ترجمه شد. یکی ازمهمترین این طبیبان؛ محمد بن ذکریای رازی متوفی سال ۳۲۰ است و کتابهای مشهور رازی درحوزۀ طب عبارت انداز الجامع، المدخل ، المرشد، الطب الملوکی ، المدخل الی طب، الکافی، الفاخر، المنصوری ومهمترین کتاب های آن که به تکرار دراروپا به زبان لاتین وسا یر زبانهای اروپایی ترجمه شد عبارت اند از:
۱ـ آبله و سرخک: ازسال ۱۴۹۸ تاسال ۱۸۶۶ چهلبار به زبانهای مختلف ترجمه شد.
۲ـ الحاوی الکبیر: این کتاب درسال ۱۲۷۹ م به لاتین ترجمه شد و تنها درسال ۱۵۴۲پینجبار چاب گردید. دراروپا جزء کتاب درسی ومهمترین مرجع علم طب درجهان آن روز محسوب میشد و یکی از نُه کتابی بود که کتابخانۀ دانشکدۀ طب پاریس را درسال ۱۳۹۴ تشکیل میداد. (قربانی، زین العابدین تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی)
وـ درحوزه هنر:گستا ولبون:” مسلمانها با الهام ازتعالیم اسلامی درصدد فراگیری وگسترش هنر و صنایع ظریفه برآمدند و به کاربردن ذوق، سلیقهو استعداد خویش را بروز داده جایگاه باارزشی را درتاریخ احراز نمودند و دامنۀ هنرشان نیزدرپهلوی دیگرپیشرفتهای علمی و تمدنی در دیگر رشتههای علمی همراه با توسعۀ جغرفیای اسلامی تاغرب اروپا پیشرفت”.(همان)
نتیجه : درنتیجه میتوان گفت که تأثیرگذاری تمدن اسلامی درجامعۀ اروپا یک حقیقت انکارناپذیر است و دانشمندان منصف اروپای نه تنها این حقیقت را کتمان ننمودهاند بلکه به تاثیرات تمدن اسلامی هرکدام اعترا ف نمودهاند که اسامی شان عبارت اند از: گوستا ولبون، ویل دورانت، سیدیو، ماکس میرهوف، بریفولت، مسیورنان، لین سول ، سدیلو، درایبر، شریستی، جورج سارتن ، مونتت، ژوزف ماک کاپ، فلیپ خوری وتعداد زیاد دیگر ازدانشمندان که همگی به تأثیرگذاری تمدن اسلامی برتمدن اروپا اعتراف نموده وتمدن غرب را مرهون تمدن اسلامی دانسته است. (سید احمد سادات قتالی، نگاه به تمدن اسلامی)
(به امید احیای مجدد تمدن اسلامی)
سلام
آیا این سوال برای شما ایجاد نشده که چرا در دنیا منشاء پیدایش ابتدایی تقریبا تمامی علوم و پیشرفت های بشری غرب معرفی می شود؟! معرفی شدن غرب بعنوان مرکز پیدایش علوم، باعث شده تا آنها خود را یگانه صاحبان و وارثان علم و فناوری در جهان بدانند که در آن نوعی سلطه گری و نژاد پرستی قابل مشاهده است. درست است که اسلام به علم آموزی حتی از غیر مسلمانان تاکید داشته ولی این موضوع نباید باعث شود علاوه بر علم، فرهنگ های نادرست و خود باختگی را هم به همراه آن بپذیریم. و باید درستی آنها مورد بررسی قرار گیرد.
حقیقت آن است که برخلاف چیزی که سال هاست تبلیغ می شود، غرب مرکز پیدایش و گسترش علوم نبوده است. زیرا تقریبا تمام دانشمندان مطرح غربی در دوران باستان از مناطق کوچکی در شرق اروپا یعنی یونان و مقدونیه بوده اند که آن هم بدلیل ارتباط و استفاده علمی از تمدن های شرق بوده است و مابقی پهنه وسیع اروپا مانند: امپراطوری رم، بریتانیا و… فاقد چنین اندیشمندانی در این سطح بوده اند.
متاسفانه این نگرش به همراه علوم غیر بومی وارد کشور شده و بسیاری از اساتید محترم مانیز آن را پذیرفته اند. بعنوان نمونه استادی شناخته شده در خصوص تاریخچه علم آمار می فرمودند که این علم ابتدا در یونان بوجود آمد و آن هم به این شکل که چوپانان یونانی برای شمارش گوسفندان خود از نوعی آمارگیری ابتدایی استفاده می کردند. بنده به این استاد محترم عرض کردم که چرا بر یونان تاکید دارید؛ در صورتی که در طول تاریخ در همه جای دنیا تمامی چوپان ها برای شمارش گوسفندان خود یقینا از یک روش آمارگیری استفاده می کردند. چرا از زحمات و خدمات عظیم علمی کشورهای دیگر، مخصوصا کشورهای مسلمان کمتر سخن گفته می شود؟! آیا ترویج این نگرش باعث خود باختگی کشورهای دیگر و قبول سلطه فکری غرب که مدعیان وراثت علم در دنیای امروز هستند، توسط این کشورها نمی گردد؟!